بهار خانم - پيام‌هاي ارسالي

من اگر دختر نفرين شده تقديرم...اگر از راز جهان وارث يک احساسم...تو همان آدمک چوبي پيمان شکني...که فقط لايق آتش زدني!

Tue, 18 Aug 2009 05:13:00 GMT

من اگر دختر نفرين شده تقديرم...اگر از راز جهان وارث يک احساسم...تو همان آدمک چوبي پيمان شکني...که فقط لايق آتش زدني!

سلام بعد 5 ماه بالاخره برگشتم و ميخوام دوباره از نو شروع كنم با يك متن فوق العاده شروع كردم : مسابقه ترسناک ترين ماسک بود هر کس يک ماسک وحشتناک زده بود من وحشتناک ترين بودم من برنده جايزه اول شدم اما....

Tue, 18 Aug 2009 05:09:00 GMT

سلام بعد 5 ماه بالاخره برگشتم و ميخوام دوباره از نو شروع كنم با يك متن فوق العاده شروع كردم : مسابقه ترسناک ترين ماسک بود هر کس يک ماسک وحشتناک زده بود من وحشتناک ترين بودم من برنده جايزه اول شدم اما....

كسي كه دلش ميخواد چند لحظه ي ديگه بميره واسه چي بايد واسه خودش تولد بگيره.......؟

Tue, 20 May 2008 01:26:00 GMT

كسي كه دلش ميخواد چند لحظه ي ديگه بميره واسه چي بايد واسه خودش تولد بگيره.......؟

همتون خيلي بد و بي وفاييد اينه رسم دوستي اره ؟؟؟؟؟؟

Sun, 21 Sep 2008 19:02:00 GMT

همتون خيلي بد و بي وفاييد اينه رسم دوستي اره ؟؟؟؟؟؟

دارم ميرم اره پرنسس داره ميره كجا ؟ نپرسيد منو وبلاگمو تنها نزاريد اگه يك روز برگشتم همه چيز رو بهتون توضيح ميدم خداحافظ

Mon, 22 Sep 2008 23:40:00 GMT

دارم ميرم اره پرنسس داره ميره كجا ؟ نپرسيد منو وبلاگمو تنها نزاريد اگه يك روز برگشتم همه چيز رو بهتون توضيح ميدم خداحافظ

قصه گو ديگه هيچ وقت قصه نگو از همون اولش از قصه بدم ميومد! از افسانه بيزار بودم! از اسطوره بيزار بودم! اما... حالا زندگي خودم شدم يه پا قصه ي افسانه اي که اتفاقا اسطوره اش يه دختر خشک و بي روحه! يکي بود ،يکي بود،يکي بود...يکي بود! هميشه يکي بود!اما اون يکي چجوري بود؟! از اولش وقتي هنوز آغازي نبود..اين دخترک بود و بود! اين دخترک ديوونه بود؟نه به خدا عاشق نبود! اين دخترک افسرده بود؟نه به خدا عاشق نبود! اين دخترک روحش تيکه تيکه شده بود!از سر ندونم کاري رفته بود خودشو انداخته بود بين يه جماعت بيکار و دندون تيز کرده و قحطي زده! آدماي شکم گنده اي که مثل طبل تو خالي بودن! آدمايي که با انگشت دخترک رو به همديگه نشون ميدن! به خدا حماقت کردم!حماقت کردم از لاک خودم اومدم بيرون حماقت کردم ! كات ديگه همه چي تموم شده شما ادما خيلي كثيفين خيلي

Wed, 20 Aug 2008 15:50:00 GMT

قصه گو ديگه هيچ وقت قصه نگو از همون اولش از قصه بدم ميومد! از افسانه بيزار بودم! از اسطوره بيزار بودم! اما... حالا زندگي خودم شدم يه پا قصه ي افسانه اي که اتفاقا اسطوره اش يه دختر خشک و بي روحه! يکي بود ،يکي بود،يکي بود...يکي بود! هميشه يکي بود!اما اون يکي چجوري بود؟! از اولش وقتي هنوز آغازي نبود..اين دخترک بود و بود! اين دخترک ديوونه بود؟نه به خدا عاشق نبود! اين دخترک افسرده بود؟نه به خدا عاشق نبود! اين دخترک روحش تيکه تيکه شده بود!از سر ندونم کاري رفته بود خودشو انداخته بود بين يه جماعت بيکار و دندون تيز کرده و قحطي زده! آدماي شکم گنده اي که مثل طبل تو خالي بودن! آدمايي که با انگشت دخترک رو به همديگه نشون ميدن! به خدا حماقت کردم!حماقت کردم از لاک خودم اومدم بيرون حماقت کردم ! كات ديگه همه چي تموم شده شما ادما خيلي كثيفين خيلي

يعني بعده ا هفته كه از اپم ميگذره فقط 4 نفر به ياده من افتادن ؟ دمه همتون گرم

Mon, 21 Jul 2008 23:16:00 GMT

يعني بعده ا هفته كه از اپم ميگذره فقط 4 نفر به ياده من افتادن ؟ دمه همتون گرم

خيلي وقته هيچ كدومتون بهم سر نزديد ها...

Fri, 18 Jul 2008 18:46:00 GMT

خيلي وقته هيچ كدومتون بهم سر نزديد ها...

سلام بعده يك ماه برگشتم اما با دسته پر با يك داستان به نامه الو خونه ي خدا: الو ... الو... سلام کسي اونجا نيست ؟؟؟؟؟ مگه اونجا خونه ي خدا نيست؟ پس چرا کسي جواب نميده؟ يهو يه صداي مهربون! ..مثل اينکه صداي يه فرشتس .بله با کي کار داري کوچولو؟ خدا هست؟ باهاش قرار داشتم.. قول داده امشب جوابمو بده. بگو من ميشنوم .کودک متعجب پرسيد: مگه تو خدايي ؟من با خدا کار دارم ... هر چي ميخواي به من بگو قول ميدم به خدا بگم . صداي بغض آلودش آهسته گفت يعني خدام منو دوست نداره؟؟؟؟ فرشته ساکت بود .بعد از مکثي نه چندان طولاني:نه خدا خيلي دوستت داره.مگه کسي ميتونه تو رو دوست نداشته باشه؟ بلور اشکي که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روي گونه اش غلطيد وباهمان بغض گفت :اصلا اگه نگي خدا باهام حرف بزنه گريه ميکنما... بعد از چند لحظه هياهوي سکوت ..... اگه كاري نداري براي خوندنه بقيه داستان بيا وبلاگم با معرفت

Fri, 18 Jul 2008 18:44:00 GMT

سلام بعده يك ماه برگشتم اما با دسته پر با يك داستان به نامه الو خونه ي خدا: الو ... الو... سلام کسي اونجا نيست ؟؟؟؟؟ مگه اونجا خونه ي خدا نيست؟ پس چرا کسي جواب نميده؟ يهو يه صداي مهربون! ..مثل اينکه صداي يه فرشتس .بله با کي کار داري کوچولو؟ خدا هست؟ باهاش قرار داشتم.. قول داده امشب جوابمو بده. بگو من ميشنوم .کودک متعجب پرسيد: مگه تو خدايي ؟من با خدا کار دارم ... هر چي ميخواي به من بگو قول ميدم به خدا بگم . صداي بغض آلودش آهسته گفت يعني خدام منو دوست نداره؟؟؟؟ فرشته ساکت بود .بعد از مکثي نه چندان طولاني:نه خدا خيلي دوستت داره.مگه کسي ميتونه تو رو دوست نداشته باشه؟ بلور اشکي که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روي گونه اش غلطيد وباهمان بغض گفت :اصلا اگه نگي خدا باهام حرف بزنه گريه ميکنما... بعد از چند لحظه هياهوي سکوت ..... اگه كاري نداري براي خوندنه بقيه داستان بيا وبلاگم با معرفت

ببينم تا دفعه بعد كه ميخوام بيام و سر بزنم چند نفر اومدن پيشم باز نشه مثله اون دفعه ها .......

Thu, 12 Jun 2008 16:09:00 GMT

ببينم تا دفعه بعد كه ميخوام بيام و سر بزنم چند نفر اومدن پيشم باز نشه مثله اون دفعه ها .......

سلام بعد بيست و دو روز تونستم بيام و يك سري چرت و پرت بنويسم يك داستان با نامه نمايشگاهه دل كه اين طوري شروع ميشه : بليط تهيه کردم ... به نمايشگاه دل خوش آمديد .. لطفا ... داخل نمايشگاه همهمه اي بود ؛ هر کس به دنبال دلي . بروشورهاي رنگيني به غرفه ها چسبانده بودند و تبليغات ، عشق مصنوعي را به اوج مي رساند؛ هر که شيک تر ، پربهاتر . ببخشيد خانم ! قيمت آن دل سبز چند است ؟ و آنورتر ، کودکي بهانه مي گرفت و يک قلب آبپاش مي خواست ... براي خوندنش به وبلاگم بيايد مطمعنا پشيمون نميشيد ... اين هم به خاطره تمامه كسايي كه گله داشتند كه چرا من اپ نميكنم منتظرتون هستم ها ....

Thu, 12 Jun 2008 16:08:00 GMT

سلام بعد بيست و دو روز تونستم بيام و يك سري چرت و پرت بنويسم يك داستان با نامه نمايشگاهه دل كه اين طوري شروع ميشه : بليط تهيه کردم ... به نمايشگاه دل خوش آمديد .. لطفا ... داخل نمايشگاه همهمه اي بود ؛ هر کس به دنبال دلي . بروشورهاي رنگيني به غرفه ها چسبانده بودند و تبليغات ، عشق مصنوعي را به اوج مي رساند؛ هر که شيک تر ، پربهاتر . ببخشيد خانم ! قيمت آن دل سبز چند است ؟ و آنورتر ، کودکي بهانه مي گرفت و يک قلب آبپاش مي خواست ... براي خوندنش به وبلاگم بيايد مطمعنا پشيمون نميشيد ... اين هم به خاطره تمامه كسايي كه گله داشتند كه چرا من اپ نميكنم منتظرتون هستم ها ....

چيستم من زاده ي يك شامه ذلت بار روزگاري پيكري بر پيكري پيچيد و من زاده شدم بي انكه خود خواهم __ امسال هم مثله هر سال تولدم را در گوشه اي جشن ميگيرم شمعه غمم روشن كيكه خيال يك سو يك فوته كوچك از من نابوديم مبارك از خيلي هاتون انتظار داشتم براي تولداتون سنگه تموم گذاشتم ميدونم مسلما يادتون نيس چون اگه يادتون بود يك تبريك هر چه قدر كوچيك بهم ميگفتيد كسايي كه اومدن و تو اين مدت دم از عشق و عاشقي زدن بعضي ها هم دم از خواهر برادري اصلا نيومدن بگن هالو خرت به چن من؟؟؟؟ از همتون ممنونم خيلي بامعرفتيد

Tue, 20 May 2008 01:25:00 GMT

چيستم من زاده ي يك شامه ذلت بار روزگاري پيكري بر پيكري پيچيد و من زاده شدم بي انكه خود خواهم ________________________________ امسال هم مثله هر سال تولدم را در گوشه اي جشن ميگيرم شمعه غمم روشن كيكه خيال يك سو يك فوته كوچك از من نابوديم مبارك ______________________________ از خيلي هاتون انتظار داشتم براي تولداتون سنگه تموم گذاشتم ميدونم مسلما يادتون نيس چون اگه يادتون بود يك تبريك هر چه قدر كوچيك بهم ميگفتيد كسايي كه اومدن و تو اين مدت دم از عشق و عاشقي زدن بعضي ها هم دم از خواهر برادري اصلا نيومدن بگن هالو خرت به چن من؟؟؟؟ ____________________________ از همتون ممنونم خيلي بامعرفتيد

اهايييييييييييييييييييييييييييييييييييي اهله زمين اهايييييييييييييييييييييييييييييي دوستاي من اهاييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي وبلاگي ها پس كجاييددددددددددددددد شماهااااااااااااااااا بابا يك سر به وبلاگه ديوار به ديوارتون بزنيد بخشه كامنتام حالش بده سرفه ميكنه حالت تهوع داره سرش گيج ميره بهش كمك كنيد حالش خوب شه .....

Sun, 18 May 2008 03:48:00 GMT

اهايييييييييييييييييييييييييييييييييييي اهله زمين اهايييييييييييييييييييييييييييييي دوستاي من اهاييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي وبلاگي ها پس كجاييددددددددددددددد شماهااااااااااااااااا بابا يك سر به وبلاگه ديوار به ديوارتون بزنيد بخشه كامنتام حالش بده سرفه ميكنه حالت تهوع داره سرش گيج ميره بهش كمك كنيد حالش خوب شه .....

اهايييييييييييييييييييييييييييييييييييي اهله زمين اهايييييييييييييييييييييييييييييي دوستاي من اهاييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي وبلاگي ها پس كجاييددددددددددددددد شماهااااااااااااااااا بابا يك سر به وبلاگه ديوار به ديوارتون بزنيد بخشه كامنتام حالش بده سرفه ميكنه حالت تهوع داره سرش گيج ميره بهش كمك كنيد حالش خوب شه .....

Sun, 18 May 2008 03:48:00 GMT

رگه سبزه بي اراده چشمکه تلخه ستاره نفساي نيمه مرده اين هيولاي دوباره اين سکوت مرده در خاک يک غروب رو به مرگه دو تا دسته نقطه چين و يک سرنگ پر تگرگه...... _ با شعره جديدم به روزم .... با نامه مرزه هيولا و چند تا متنه ادبي كه اسمه يكيش هست اكسيژنه نامردي.... _ منتظرم...... ايشالاه بريد قزوين بنده كفشتون باز شه اگه نظر نديد

Sat, 17 May 2008 22:01:00 GMT

رگه سبزه بي اراده چشمکه تلخه ستاره نفساي نيمه مرده اين هيولاي دوباره اين سکوت مرده در خاک يک غروب رو به مرگه دو تا دسته نقطه چين و يک سرنگ پر تگرگه...... _____________________________________ با شعره جديدم به روزم .... با نامه مرزه هيولا و چند تا متنه ادبي كه اسمه يكيش هست اكسيژنه نامردي.... _____________________________________ منتظرم...... ايشالاه بريد قزوين بنده كفشتون باز شه اگه نظر نديد