سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خانه | ارتباط با پرنسس | مشخصاته پرنسس | پارسی یار | طراح قالب

  • کل بازدیدها: 636517
  • بازدید امروز: 0
  • بازدید دیروز: 23
  • با دستای خسته نوشته بهار خانم

    هزیان های پرنسس

    سه شنبه 86 بهمن 16  ساعت 12:33 صبح

     

    آدم،
    تا جوونه به فکر پیری نیست!
    پیر که شد،
    پیر که شد...
    پیر که شد ...
    پیر که شد می‌ره می‌شینه روبه‌روی شومینه، یه پاش‌و می‌ندازه رو اون یکی پاش، عینک‌ش‌ُ چندرغاز بالاتر می‌ذاره، کُتش رو می‌ندازه بالا؛ و سعی می‌کنه کتاب بخونه
    و خودش رو بذاره جای نقش اوّل داستان
    – که هنوز جوونه –
    و به‌یاد نیاره،
    روزایی که جوون بود
    و فکر می‌کرد
    هیچ‌وقت کارش به کتاب خوندن پای شومینه نمی‌کشه.

    _________________

    آیا می‌دانید که
    دانش‌مندان هنوز پی نبرده‌اند
    چرا با این‌که پوست دایناسورها این‌قدر کلفت بوده،
    نسل‌شان منقرض شده؟

     ______________
    شکلک‌های مسنجر،
    می‌تونن،
    همه‌ی اداهایی که می‌خوام رو،
    بدون سرفه،
    عطسه،
    خمیازه،
    لهجه،
    ترس،
    لودگی،
    خجالت،
    خنده،‌
    تمسخر،
    دلتنگی،
    اندوه،
    خستگی
    یا سوء تعبیر
    برات در بیارن.
    امّا ورژن مسنجر من،
    از اون‌ی که تو هر روز استفاده می‌کنی
    یه شب‌به‌خیر و نیم،
    قدیمی‌تره...

    _________________

     خواب‌م می‌یاد.
    پینوکیو می‌خوابه.
    وجدان‌ش‌م می‌خوابه.
    پدر ژپتو می‌خوابه.
    گربه نره می‌خوابه.
    پری مهربون می‌خوابه.
    همه‌ی گوسفندایی که از رو من‌ و تو پریدن، می‌خوابن.
    همه‌ی پورن‌استار‌ای دنیا می‌خوابن.
    همه‌ی فَن‌های کریس می‌خوابن.
    همه‌ی نویسنده‌های دیوونه می‌خوابن.
    همه‌ی قهرمان‌ها می‌خوابن.
    اون وقت من بیدارت می‌کنم و به‌ت شب‌به‌خیر می‌گم.

     


      هدیه شما به پرنس  ( )


    لیست کل یادداشهای پرنسس کوچولو

    بازگشت دوباره
    تعطیل شد
    تولدم مبارک
    پطروسه فداکار خسته شده....
    مهدی اخوان ثالث
    بازی کودکانه
    نانوشته ها
    تنهای تنها(از نوشته های خودم)
    هزیان های پرنسس
    داستان های کوتاه کوتاه کوتاه